۱۳۹۱ بهمن ۱۴, شنبه

ستایش من برای حاکمان، بختیار علی





شما خیلی‌ شوخ طبع هستید
صبح‌ها همچون گنجشک فضله بر روی حقیقت می‌ریزید
خیلی‌ بزرگید
شب‌ها مثل قرقی فضله بر روی تابش ماه می‌ریزید
این سوغات شماست


ملتی با صد دست از شما فراریست
قومی هزار پا قرض می‌کند به داخل هزار آتش میرود و هزار بال می‌خواهد و با هزار ناخن از سرزمین هزار بیگانه می‌گذرد
ملتی که خودش را به هزار طوفان و هزار جنگل و هزار دریا می‌بخشد
جیب‌هایش را از تمشک تمام ملت‌های دیگر پر می‌کند
برای هزار دریابان و دلیر و ستاره شناس خم میشود



شما کاری کردید برای اولین بار جهنم از بهشت زیباتر باشد
دریایی از خاکستر را برایمان گذاشتید و گفتید، روشنایی این است
ماسه را در بطری ریختید و گفتید، شراب این است
شیطان را رنگ و لعاب زدید و گفتید، خدا این است
کینه را بخوردمان دادید و گفتید، آزادی این است




شما کاری کردید که برای اولین بار غربت از خانه زیباتر باشد
این هدیه شما بود
ملتی که از باد تمنّا می‌کند دریا را به آنها نزدیک کند
ملتی که قیامت را به کرایه می‌گیرد
محشر را آراسته می‌کند
تابوت میشمارد
کفن را بین غروب‌ها تقسیم می‌کند
با تریاک تمام جنگ‌ها خشنود است
به حشیش همه کینه‌ها راضی‌ است


شما کاری کردید برای اولین بار شیطان از خدا زیباتر باشد

نویسنده و شاعر کرد: بختیار علی‌


منبع



۱۳۹۱ بهمن ۱۳, جمعه

شاهکار سیستم قضائی حاکم بر ایران







ماده ۲۱۲

هر گاه دو یا چند مرد مسلمان مشترکاً مرد مسلمانی را بکشند ولی دم می‌تواند با اذن ولی امر همه‌ی آن‌ها را قصاص کند و در صورتی که قاتل دو نفر باشند باید به هر کدام از آن‌ها نصف دیه و اگر سه نفر باشند باید به هر کدام از آنها دو ثلث دیه و اگر چهار نفر باشند باید به هر کدام از آنها سه ربع دیه را بپردازد و به همین نسبت در افراد بیشتر.

تبصره ۱: ولی دم می‌تواند برخی از شرکای در قتل را با پرداخت دیه مذکور در این ماده قصاص نماید و از بقیه شرکا نسبت به سهم دیه اخذ نماید.
-
در واقع در این سیستم اگر کسی‌ پول داشته باشد میتواند هرچند انسان را که دلش خواست به عنوانِ قصاص بکشه و مشکل قانونی‌ ناداشته باشد. به عنوانِ مثال در جریانِ یک کار گروهی ۲۰ نفر برای قتل یک نفر با هم همکاری می‌کنن و شخص را میکشن، خانواده یا ولی‌ دم مقتول اگر پول داشته باشد میتواند بدون هیچ مشکل قانونی‌ هر ۲۰ نفر را قصاص کند
در این حکومت و در حکومت الله تنها چیزی که ارزش ندارد جان انسان است


پیامبرِ اسلام و دستورِ قتلِ کاتبِ قرآن


http://2.bp.blogspot.com/__FB9waRXJB0/TQ8RHJiAABI/AAAAAAAAEjQ/tGO46T1CRco/s1600/mohammed56.jpg



از وقایع تاریخی قابل توجه سال های نخستین پیامبری محمد، مرتد شدن کاتب وحی او ، عبدالله بن ابی سرح است. وی که از محارم و یکی از نزدیک ترین اصحاب محمد، و کاتب وحی وی نیز بشمار میرفت. پس از چندی نسبت به کیفیت نزول و ماهیت آیات قرآن شک کرد! زیرا که ابی سرح چندین بار واژه ها و جملات آیات نازل شده را به دلخواه خود تغییر داد و محمد نیز آن آیات را پذیرفت! همین امر شک و تردید ابی سرح را برانگیخت تا آنجا که سرانجام، ابی سرح در مورد آیه » فتبارک الله احسن الخالقین« (سوره مومنون آیه 14 ) با محمد اختلاف پیدا کرد. ابی سرح معتقد بود که: » این آیه را من سروده ام و محمد آنرا از من دوزدیده است.« پس از این اختلاف ابی سرح از دین اسلام خارج شد و پیغمبر نیز کشتن و خون او را حلال کرد.(!)







 

کامل، ج 1، ص295، تفسیر شریف لاهیجی،ج 1، ص794-795، تاریخ طبری ص 4، ص 1187- 1303، تفسیر شیخ الفتوح رازی، ج 5، ص 7، 18، فتوح البلدان، بلاذری، ص 383-384

اسلام شناسی، علی میرفطروس، ج 1، چ 12، ص




۱۳۹۱ بهمن ۱۲, پنجشنبه

میمونی که به فضا رفت و میمونی که بر زمین ماند











http://i49.tinypic.com/zx71jd.jpg



نقشِ محلل در اسلام

Image of محللMohalel

 

طبق قوانین اسلام اگر مردى همسرش را سه بار طلاق دهد، آن زن بر وى حرام مىشود و حلال شدن دوباره منوط به این است که زن با مردى دیگر ازدواج کند و پس از آمیزش ، آن مرد او را طلاق دهد. !!!!
برخی این قانون را اینگونه توجیه می کنند که این امر برای تنبیه طرفین و مذمت طلاق است!

اگر این امر برای تنبیه است ، چرا برای این تنبیه از بدن زن باید سوء استفاده شود ؟؟؟



 

سوره بقره آیه 230
و اگر بار سوم او را طلاق داد، دیگر آن زن براى او حلال نمى شود تا این که زن، خود را به همسرى مردى دیگر درآورَد. پس اگر همسر دوم او را طلاق داد، بر زن و همسر گذشته اش ـ اگر مى پندارند که حدود خدا را بر پا مى دارند ـ گناهى نیست که با عقد مجدد به یکدیگر باز گردند. اینها مقرراتى است که خدا آن ها را بیان مى کند تا مردمى که اهل دانشند از آن بهره برند!!!

به مردی که با زن ازدواج سوری می کند محلل می گویند. و همواره در طول تاریخ اسلام ، روحانیون مبارز این امر خطیر را به عهده داشته اند...



دانلود کتابِ   محلّل اثر صادق هدایت


۱۳۹۱ بهمن ۱۱, چهارشنبه

دنیا جای احمق‌ها نیست




Salvador Dali - Les Caprices De Goya: Piensa En El Angelus De Millet (No. 42)



در روستایی ملایی زندگی‌ میکرد که محفلی داشت و برای محفلش هرکاری میکرد، پارتی بازی‌های اداری و مالی و حقوقی و خلاصه هرچه می‌توانست برایشان فراهم میکرد. روزگار از پسِ هم می‌گذشت و دنیای بر وفق مرادِ محفل بود، مردم غرقِ در فقر و نداری و ظلم بودند و محفل پادشاهی میکردند و فرمان میراندند، کسی‌ را یارای مقابله  با آنان نبود و چپاول میکردند و میبردن و می‌کشتند.
روزی سیل روستا را تهدید کرد و محفلِ جنابِ ملا هرکدام سوار بر اسب و خر و گاری و درشکه  های خود به بالای تپهٔ بلند نزدیکِ روستا فرار کردن، التماس و رو انداختن ملا باعث نشد اونها بهش کمک کنن و اون را هم به جای امنی‌ ببرند، کهولت سنّ امکان بالا رفتن را از ملا گرفته بود. 
جوانکی از آنجا می‌گذشت و وقتی‌ ضجه‌های ملا را شنید به یاریش شتافت و ملا را بر دوش خود نهاد و به طرفِ تپه رهسپار شد. جوانک بعد از چند دقیقه کم کم به نفس نفس زدن افتاد و از طرفی‌ هم سیل با سرعت داشت نزدیک میشد. جوان از نفس افتاد و پاهایش دیگر قدرتِ ایستادن نداشت، ملا را زمین گذاشت تا نفسی تازه کند، ولی‌ پاهایش دیگر نای رفتن نداشتن، ملا که دید آب دارد نزدیک میشود پا گرفت و کشان کشان خودش را به دامنه کوه رساند و جوانک را تنها گذاشت، فریاد‌های جوانک فایده‌ای نداشت و ملای از خطر گریخته نیشخندی زد و به طرف محفل که بالا تر بودن براه افتاد.
جوانک را آب برد و ناپدید شد.از ملا پرسیدند چرا  کمک نکردی کمی بالاتر بیاید؟ جواب داد این دنیا جای احمق‌ها نیست. من که در تمام عمرم سوار بر اینها بودم و دم نزدند چرا باید از غرق شدنِ یکیشان ناراحت باشم